جدول جو
جدول جو

معنی عدل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

عدل کردن
(زَ دَ)
عدالت کردن. بعدل رفتار کردن. داد دادن. داد کردن. دادگستری. از روی عدل و انصاف عمل کردن:
عدل کن زانکه درولایت دل
در پیغمبری زند عادل.
سنائی.
حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم
بنده ایم ار صلح خواهی کرد با ما یانبرد.
سعدی.
پادشاهی که عدل نکند و نیکنامی توقع دارد بدان ماند که جو همی کارد و امید گندم دارد. (مجالس سعدی ص 21)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عمل کردن
تصویر عمل کردن
کار کردن، رفتار کردن، جراحی کردن، اثر کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جدل کردن
تصویر جدل کردن
جنگ کردن منازعه کردن، مباحثه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدول کردن
تصویر عدول کردن
برگشتن بازگشتن، اعراض کردن، برگشتن بازگشتن، اعراض کردن
فرهنگ لغت هوشیار
برکنار کردن هیالاندن کسی رااز شغل و منصب خود بر کنار کردن خلع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
انجام دادن رفتار کردن انجام دادن: اقبال تو بلندی نمود و خدای تعالی به مصلحت خود عمل کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدل کردن
تصویر جدل کردن
((~. کَ دَ))
جنگ کردن، بحث و گفتگو کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمل کردن
تصویر عمل کردن
کرنت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
برکنار کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
Fashion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
Depose
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عمل کردن
تصویر عمل کردن
Function, Act, Fare, Operate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
concevoir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
déposer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عمل کردن
تصویر عمل کردن
agir, se débrouiller, fonctionner, opérer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
проектувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
diseñar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عمل کردن
تصویر عمل کردن
actuar, salir, funcionar, operar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
deponer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عمل کردن
تصویر عمل کردن
agir, sair, funcionar, operar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
depor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
ontwerpen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
entwerfen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمل کردن
تصویر عمل کردن
działać, podróżować, funkcjonować, pracować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
pozbawić stanowiska
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
проектировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
усунути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عمل کردن
تصویر عمل کردن
діяти , ходити , функціонувати , працювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
projektować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
absetzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عمل کردن
تصویر عمل کردن
handeln, sich schlagen, funktionieren, betreiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
смещать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عمل کردن
تصویر عمل کردن
действовать , делать , функционировать , работать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مدل کردن
تصویر مدل کردن
modelar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عزل کردن
تصویر عزل کردن
deporre
دیکشنری فارسی به ایتالیایی